• افرا

    لغت نامه دهخدا

    افرا. [ اَ ] (صوت ، اِ) کلمه ٔ تحسین یعنی آفرین . مرحبا. (ناظم الاطباء). بمعنی آفرین و تحسین باشد. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) (هف ...

  • افرا

    لغت نامه دهخدا

    افرا. [ اَ ] (اِ) بزبان مازندری نام درختی است معروف . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). درختی از تیره ٔ افراها جزو تیره های نزدیک به گل سرخیان ک ...

  • افرا

    لغت نامه دهخدا

    افرا. [ اَ ](اِخ ) دهی است از دهستان بالاتجن بخش مرکزی شهرستان شاهی . محلی دشت و معتدل و مرطوب است و 315 ...

  • افرا

    لغت نامه دهخدا

    افرا. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فَرَء، بمعنی گورخر یا گورخر جوان . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). فِراء. (اقرب الموارد).

  • افرا

    فرهنگ فارسی معین

    ( اَ ) ( اِ.) درختی با برگ هایی مانند پنجة انسان .

  • افرا

    فرهنگ لغت عمید

    درختی شبیه درخت چنار، پرشاخ‌وبرگ و سایه‌افکن با برگ‌های پنجه‌ای و دارای بریدگی بسیار که بلندیش تا ۲۰ متر می‌رسد و چوب آن در مبل‌سازی به کار می‌رود.

  • افرا

    فرهنگ نام

    (تلفظ: afrā) (در گیاهی) درختی از تیره‌ی افراها ، اسپندان ، اسفندان ، بوسیاه؛ کلمه تحسین به معنی آفرین، مرحبا .